*
کارام کند پیش میره ولی شل کردم و لذت میبرم. شب قبل رفتن میرم
و تشکیلات رو دست صالح میدم. اتاق رو جمع میکنم چمدون رو میبندم و میخوابم
صبح با اسنپ میرم فرودگاه
پرواز بدون تاخیر انجام میشه
تفریحمون ترسوندن مجید از پروازه . میرسیم و تاکسی میگیریم میریم
هتل. هتل خیلی معمولی تر از حد تصوره
میریم ناهار میخوریم وسط ناهار صالح میگه بگایی شده و ناهار کوفتمون میشه
استراحت میکنیم و شب میریم گردش. موتور برقی اجاره میکنیم و دقیقا
تو لحظه ای که داریم ال میکنیم موتور سارا و سپیده
چ\ میکنه و پرت میشن کف زمین. صاب موتور میخواد خسارت بگیره
ولی با شلوغ کاری سر بیخیال میشه
میریم بیمارستان و بچه ها پانسمان میکنن / به خیر میگذره
شب سحر و سارا میان و از ما عذرخواهی میکنن
تصویری که تو ذهنم موندگار میشه وقتیه که سحر گریه میکرد و میگفت
اصرار من باعث شد اینجوری بشه و حس عذاب وجدانی که از
به ماراتن نرسیدن سپیده داشت. و البته سارا که اشتباهی فاکتور یکی دیگه
رو تو بیمارستان حساب کرد
*
روز دوم ماشین اجاره میکنیم . مسول اجاره ماشین شمالیه
جوکی میگیریم ولی چون اماده نیس جگوار بهمون میده. میترسم سوار شم
مسلط نیستم . به مرور دستم میاد
ناهار خوبی میخوریم . عصر جگوار رو میدیم و جوکی میگیریم. شب تولد سحر میریم یه رستوران ساحلی
به خاطر شهادت موسیقی غمناک پلی میکنن . پاساژ گردی و خرید میکنیم
*
صبحونه میریم یه جای باال که قبلا نیلوفر بابک ازش عکس انداخته بود
صبحونه خوبی میخوریم . بچه ها رو میذاریم هتل و میریم کشتی یونانی رو میبینیم
میریم دنبال بچه ها و میریم لب ساال عکسای تولد سحر رو بگیریم
شام میریم رستوران دیسکوی دوست سارا و شام میخوریم
*
جمعه صبح میریم ودنبال سحر بعد از ماراتن . صبحونه میخوریم
ماشین و اتاق رو تحویل میدیم و اماده میشیم برای بازگشت
نیمه اول دربی رو میبینیم و میریم فرودگاه . بدون تاخیر برمیگردیم
با حسام میریم تا خونه سارا و از اونجا میریم خونه
سفر خوبی بود. خوش گذشت تجربه شد که سفر دسته جمعی
برای گردش و اینا چندان مناسب نیست!!